زبان حال زائران دور انديش
گفته بودم چو بيايي ، غم دل با تو بگويم
چه بگويم که غم از دل برود چون تو بيايي
به راستي کعبه سنگ نشاني است که ره گم نکنيم . کعبه معيار شناخت است . کعبه آيينه ي تمام نماي انسان است و ويژگي هايش همان ويژگي هاي يک انسان کامل . پس او را ملاک شخصيت خويش دانيم و خود را با او اندازه گيري نماييم تا پس از باز گشت از سفر ، تلاشمان را براي شبيه کردن خود با کعبه آغاز نماييم و ثابت کنيم که بعد از سفر ، سفر حقيقي ما که ساختن کعبه ي وجود خويش است آغاز خواهد شد .
القلب حرم الله و لا تسکن في حرم الله غير الله
والتين و الزيتون و طور سينين وهذالبلد الامين لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم .ثم ردد ناه اسفل سافلين
همه مي گريند که چرا در کعبه يا در حرم نيستند و من در اين حسرت مي سوزم که چرا خود کعبه و حرم نيستم .
همه ناراحت و نگرانند که چرا از صفا رفتند و من در اين فکرو انديشه ام که چرا صفايم رفت .
براستي مهم آن نيست که در مکه نيستم بلکه مهم آن است که چرا خويش ، مکه نيستم .
خوشا به حال آناني که خود ، حرمند ، صفا و مروه اند ، بيت عتيقند ، مني و عرفاتند .
_ اي کاش خود ، کعبه مي ماندم نه در کعبه مي ماندم .
_ اي کاش همچون کعبه محل امن مردمان بودم . مگر نه اين است که مومن کسي است که ديگران به واسطه ي او در امانند
پس با کعبه عهد مي بندم که همه از دست و زبان و فکرم در امان باشند .
_ اي کاش همچون کعبه مايه ي اتحاد و و حدت جامعه بودم و هميشه در صدد زدودن تفرقه ها و کينه ها بودم
با کعبه عهد مي بندم چون او دلها را به هم نزديک کنم و نگاهها را به يک نقطه که توحيد است بيندازم و نه به قصد ريا ، همه ي دلها و نگاهها را به سوي خويش اندازم . بلکه قبله اي باشم که با ديدن من ، حقيقت را ببينند و متوجه صاحب دل گردند .
_ اي کاش همچون کعبه باعث هدايت مردم مي گشتم و همگان را به سوي حقيقت هدايت مي کردم نه اينکه با گفتگوهاي بشري فرصت ديدار فرمايشات قرآني را از مردم مي گرفتم .
با کعبه عهدمي بندم راه هدايت بپيمايم و به تعبير قرآن که اگر يک نفر را زنده کني گويا همه ي مردم را زند کرده اي سعي کنم بقيه عمرم را به عشق کعبه و هماهنگ با کعبه به هدايت گري خود و مردم بپردازم و اولين قدم را در راه ساختن خويش بردارم .
_ اي کاش همچون کعبه براي همه زمان ها مي بودم و نه به خاطر خود خواهي ها و خود بيني ها ، خويش را در حصار زمان محدود مي کردم .
با کعبه عهد مي بندم خود را فراموش کنم و يا خود را در ديگران ببينم و سعادت همه ي عالم را هدف و همت خويش گردانم و به گونه اي زندگي کنم که سود و خيرم تقسيم همه ي جهانيان گردد .
_ اي کاش همچون کعبه خاري در چشم مشرکان بودم و با قيامم هميشه فرياد توحيد سر مي دادم و زندگيم را به گونه اي تنظيم مي نمودم که بوي توحيد ولااله الا الله بدهد .
با کعبه عهد مي بندم که براي حق قيام کنم و در مقابل حق تسليم گردم.
_ اي کاش همچون کعبه محبوب عالم مي گشتم تا همه به عشق ديدارم لحظه شماري کرده براي طواف قلبم فرسنگها راه طي کنند .
با کعبه عهد مي بندم با تقويت ايمان و باورم به خدا و کارهاي شايسته محبت و مودت مومنين را به خويش زياد گردانم ، همه را دوست بدارم و از تنفر متنفر گردم تا وعده ي حق را براي خويش فراهم گردانم که ( سيجعل الرحمن ودا ) .
_ اي کاش همچون کعبه معماراني چون ابراهيم خليل و اسماعيل ذبيح مي داشتم تا با دعايشان موجب رزق و روزي همگان گردم و موجب امنيت فکر و انديشه ي جهانيان مي گشتم .
با کعبه عهد مي بندم معماران شخصيتم را قران و اهل بيت قرار دهم تا با دعايشان و تعليم و تربيتشان ، پايه هاي معرفتم را محکم و همواره سبب خير همگان گردم .
_ اي کاش همچون کعبه محل طواف پاکان مي شدم و ورود هر مشرکي را به مسجد الحرام درونم ، حرام مي کردم و فکر وانديشه ام را براي طواف آنان از هر تنگ نظري و آلودگي پاک مي کردم و مشمول خطاب ( وطهرا بيتي ) مي گشتم .
با کعبه عهد مي بندم جلو مشرکان هوا و هوس را بگيرم و آرزوهاي ماندني را به جاي هوسهاي زودگذر قرار دهم و نفسم را با توجه به سوگندهاي قرآن در سوره ي شمس پاک گردانم تو بوي رستگاري را استشمام نمايم .
_ اي کاش همچون کعبه صاحب زمزم عشق و معرفت مي گشتم و همگان را از شراب معرفتم سيراب مي کردم .
با کعبه عهد مي بندم با کسب علم و معرفت زمزم وجودم را جوشان کنم تا تشنگان معرفت و در راه ماندگان ديار خشک وسوزان را سيراب گردانم .
:: بازدید از این مطلب : 424
|
امتیاز مطلب : 56
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16